loading...

آئین مستان

متن روضه ورود کاروان به کربلا,ورود کاروان به کربلا,متن روضه ورود به کربلا,ورود به کربلا,شب دوم محرم,مداحی شب دوم محرم,مداحی ورود کاروان به کربلا,روضه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2215 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1734 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1281 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 690 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 628 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 603 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3489 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6703 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2836 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3801 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3237 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3563 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4135 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3673 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7256 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4947 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5888 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4365 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5533 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4177 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1413 زمان : نظرات (0)

حاج منصور ارضی

 

ای خوش آن روز که بر دیده دری باز شود

دارم امید دری از سحری باز شود

مگر از خدمت صاحب نفسان فیض رسد

ورنه از غیب بعید است دری باز شود

جز غم و غصه ی تو غصه و غم نیست مرا

سفره ی دل نه به هر خیره سری باز شود

مرغ بی بال و پرم گوشه ی زندان خراب ‎ ‎

باید از کنج قفس بال و پری باز شود

جز حریم نظرت نیست پناه دگری

گره بسته ی ما با نظری باز شود

دم به دم یاد تو هستم که تو یادم باشی

درد گفتم که ز کویت خبری باز شود

بس دعا کردم و گرییدم و دادم قسمت

تا در وصل تو با چشم تری باز شود

تشنهام تشنه می کرب و بلا می خواهم

در حرم دایره ی بیشتری باز شود

تمام راه مراقب شدم که غم نرسد

به سمت محمل معصومه ها قدم نرسد

تمام راه نگاهم سوی بیابان بود

عذاب زندگیم خار و پای طفلان بود

خدا نکنه یه خار تو پای طفلت بره ...

تمام راه روی دوش مشک میبردم

چقدر غصه طفل رباب را خوردم

تمام راه مدد یاحسین برلب بود

همه حواس ابالفضل پیش زینب بود

تمام راه حرم باوقار و بی غم بود

وبالش سر طفلان همیشه دستم بود

هر بچه ای که میخواست بخوابه تو بغل من بود ...

ندید ابرغمی آسمان محملها

عمو شدم بشوم سایبان محمل ها...

عباس جان کجا بودی .... عمو شدم ...

سپرده ام که رقیه به غصه پا بزند

گرفت اگر دل تنگش مرا صدا بزند ...

عین امی العباس ...

رسیده ایم به اینجا زمین کرببلا

منای یوسف زهرا زمین کرببلا

رسیده ایم به اینجا که کارها بکنیم

دوباره خیمه توحید را به پا بکنیم

رسیده ایم به اینجا رکاب باید شد

عصای دست خدای حجاب باید شد ...

مراقبم که حضورش شکوه جاده شود

به احترام تمام از شتر پیاده شود

مباد فاطمه جمع ما زمین بخورد

مباد پیش روی چشمها زمین بخورد

مباد خاک نشیند بروی معجر او

مباد اینکه شود باز چادر سر او

مناجات امام زمان (عج) و روضه شب دوم محرم - ای خوش آن روز که بر دیده دری باز شود - حاج منصور ارضی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 939 زمان : نظرات (0)

حاج سعید حدادیان

 

یه دفعه اسب از حرکت ایستاد؛ابی عبدالله اسب رو عوض کرد؛دومین مرکب حرکت نکرد،هفت الی هشت مرکب عوض کرد ابی عبدالله؛تک تک مرکب ها از حرکت ایستادند،باید با تشریفات وارد صحرای کربلا بشه،همه متعجبند؛دل عباس به شور افتاد،حضرت به بعضی اصحاب فرمودند کسی هست واقف به این سرزمین باشه،پیرمردی را آوردند،حضرت فرمودند:نام این سرزمین چیه؟آقاجان غاضریه،نام دیگر؟قادسیه،نام دیگر؟طف، نام دیگر؟نینوا، گفت و گفت و گفت حضرت فرمودند: اسم دیگری هم داره؟عرض کرد آقاجان نام دیگری هم داره،به این سرزمین کربلا میگن،یه دفعه پسر علی وفاطمه متغیر شد؛در محضر ربوبیت دست به دعا بلند کرد"اعوذ بالله من الکرب والبلاء"وقتی این جمله رو گفت یه نگاهی کرد به کاشف الکرب عن وجه الحسین با اینکه با ورود به کربلا دل میگیره اما با نظر به روی عباس دلش باز شد،فرمود:داداشم بگو خیمه ها رو همینجا برپا کنند؛ناقه ها رو بخوابونند"

خیمه ها افراشته شد،ناقه ها خوابانده شد،وقت اجلال نزول علیا مخدره زینب آمد؛دو گروه از جوانان بنی هاشم صف بستند در جلو و عقب ناقه که چشم اصحاب به سایه ی زینبم نیفته،بین این ها گمون کنم علی اکبر ناقه ی بی بی رو خوابونده؛قمر منیر بنی هاشم،بطل العرب و العجم با آن قد رشید زانو زد مقابل کجاوه،پرده ی محمل کنار رفت،مگه عباس جرات داره با اینکه محرم زینبه به صورت زینب نگاه کنه؟عباس آموخته ی مکتب ادب ام البنین است؛تو چشم حسینم نگاه نمیکنه؛حسین و زینب عاشق خضوع و خشوع و ادب عباسند،همه ی هاشمیون زیبان اما بین این ستاره ها ماه،ابالفضله،دلم میخواد بگم:یاد اون دری  تو کربلا افتادم که وقتی میخوای وارد حرم ابالفضل بشی اون بالا نوشته" السلام علیک یا قمرالعشیرة"

زیبایی ابالفضل هم به صورت است هم به سیرت،راویان نوشتند چنان به پیشانیشان جای مهر بود از سجده های طولانی و مکرر که همگان مبهوت میشدند،امیر فرزانه ی لشگر حسین زانو زده حالا زینب معطل میکنه،بلکه عباس سر بلند کنه اما این خداوندگار ادب و حیا روش نمیشه سر بلند کنه؛به عقیده ی من وقتی زینب این دو صف رو دید وقتی بین این دو صف این شیر نشسته رو دید به گمان من گفت:" ماشاء الله لا قوة الا بالله" این جور وقتا زن ها میگن:الهی داغتو نبینم،نمیدونم ابالفضل دستشو گرفت یا علی اکبر همچین که عباس دستشو گرفت یه نگاه به دست عباس کرد؛پا گذاشت رو زمین کربلا برقی سراسر وجودش رو گرفت عباس دلواپس شد،علی اکبر دلواپس شد،زیر بغل های زینبو گرفتند،رشید بود آری علیا مخدره زینب،ولی زن ها از پنجاه سالگی به بعد تکیشون به پسران و محارمشونه،محارم زیر بغلهای زینبو گرفتند؛رفت تو خیمه،اصحاب رفتند پای سخنرانی و خطبه ی سیدالشهدا نشستند،یه وقت دیدند بچه های زینب دویدند دایی جان حال مادر دگرگونه،ابی عبدالله اومد تو خیمه دید زینب ایستاده؛عرض کرد داداش اینجا کجاست؟شروع کرد گفتن؛اینجا همونجاست که پای بستر مادرمون،مادر برات گفت؛بابام برات گفت؛پیغمبر و برادرم گفتن،حرفایی که خواهر و برادر زدند بماند،اما این حرفا رو یه بار دیگه شب عاشورا زدند.

زینب وارد کربلا شد با این تشریفات وارد کربلا شد اما یه روز خواستند زینبو ببرند...اخه زینب روز یازدهم دید دارن مابقی خیمه ها رو میسوزونند،زن ها رو به ردیف، ستونی از اسرا درست کردند،گمون کنم جلودار زینبه

روز فتح خیبر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دید بلال حبشی خانمی به نام صفیه رو داره از توی اسرا میاره،فریاد زد:بلال مگه خدا رحم رو از دلت برده؟عرض کرد:مگه چی شده؟فرمود:این زن داغدیده هست،توی کشته ها آشنا داره،شاید چشمش به یه عزیزش بیفته گفت:چشم یا رسول الله،اون زن خوشحال شد،گفت:این آقا چقدر مهربونه،حواسش به من هست،بعد که حضرت پرسید این کیه؟معرفی شد،این دختر یکی از بزرگان یهوده،فرمود: حواستون باشه در بین اسرا بعضی شئون ویژه دارند،اونیکه تو قومش عزیز بوده مواظب باشید خوار نشه،یا رسول الله به زینب خیلی احترام گذاشتند! چه کردند؟بعضی میگن:دستارو بستند،بعضی میگن به ردیف اسرا رو عوض آنکه مستقیم ببرند طرف ناقه ها یه نفر قهقهه زد،گفت:بذارید برن طرف کشته هاشون، یه ذره تماشا کنیم ببینیم چی میشه!همچین که قافله ی اسرا رسیدند به نزدیک گودال یه دفعه دیدند بی بی دو عالم داره به کشته ها نگاه میکنه،یادش اومد:

غرق خون،شد غروب

ذوالجناح سُم مکوب

این غروب آفتاب زینب است

آسمان در اضطراب زینب است

آمده زلزله،میکند هروله

فاطمه را صدا مزن،جان برادر۲

اینگونه دست وپا مزن جان برادر

اومد تو گودال،حالا هی میخوره زمین، هی پا میشه،خاک پر از نیزه و شمشیر و تیره لا به لای نیزه ها هی میگه:

گلی گم کرده ام میجویم اورا

به هر گل میرسم،میبویم اورا

گل من یک نشانی در بدن داشت

یکی پیراهن کهنه...

مگه یادم میره نشسته بود به روی سینت؟شمر روی سینه ات بنشسته بود...هی میگفت:کجایی داداش؟یه وقت از یه حلقوم بریده دید یکی میگه"اخیَّ الیَّ"یه نگاهی کرد تویی برادر من؟تویی پسر مادر من؟!همه جای بدن رو نگاه کرد،دید یه جای سالم تو بدن برای بوسیدن نیست" یه دفعه دست برد زیر حلقوم، حلقوم بریده رو بالا آورد،لبا رو گذاشت رو بریدگیا..."

امام رضا فرمود:شمر با یک ضربه کار رو تموم نکرد،از ده ضربه تجاوز کرد به دوازده رسید... من میگم دونه دونه جای خنجرا رو بوسید" رو دوازدهمی از نفس افتاد... حالا سکینه رسیده... بابا معجرامونو بردن،بابا همه کتک خوردن، بابا پاشو ببین دارن عمه رو میزنند...

حسین...حسین...ای تشنه لب حسین

حسین... حسین... عشق زینب حسین حسین

 

دانلود بخش اول

روضه شب دوم محرم ورود کاروان ب کربلا - غرق خون، شد غروب ذوالجناح سُم مکوب - حاج سعید حدادیان

دانلود بخش دوم

روضه شب دوم محرم ورود کاروان ب کربلا - غرق خون، شد غروب ذوالجناح سُم مکوب - حاج سعید حدادیان

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1228 زمان : نظرات (0)

حاج منصور ارضی

 

باز دعوتنامه را دادند و ماهم آمدیم
باز هم گریه کنان با اهل آبرو آمدیم
چادرش را داده تا ما پرچم روضه کنیم
زیر دین مادریم با قامت خم آمدیم
اشک مارا پاک خواهد کرد بادست خودش
حکمتی دارد اگر با اشک نم نم آمدیم
پای ما لرزش ندارد چون که بند روضه هاست
دست ما بستیم بر این حبل محکم آمدیم
با لباس مشکی ماه محرم آمدیم
خوب و بد اینجا ندارد ما گدای زینبیم 2
خواهر آقا عنایت کرد و درهم آمدیم 2
یاحسین آمد به هر جمعی خدا لبیک گفت
اعتقاد ماست که با اسم اعظم آمدیم
هم و غم زندگی از سینه ی ما رفته است
از زمانیکه دسته جمعی زیر پرچم آمدیم
خنده مال مردم دنیا به ما گریه دهید
به امید یک جهان اندوه و ماتم آمدیم
انبیاء از خادمان روضه های حضرتند
پا به پای خضر و نوح و هود و آدم آمدیم
گریه بر آقا نشانیه مسلمانیه ماست
ما به فرمان رسول الله اکرم آمدیم
باز هم پیراهنی در عرش آویزان شده
همون پیراهنه ملائکه گریه میکنند همون امانتی مادرش
در عزای اشرف اولاد آدم آمدیم
میرسد روزی که زینب ناله خواهد زدحسین
کربلا تا کوفه را بی یار و محرم آمدیم
کربلا از محضر زینب تکامل یافته
از نسیم چادر زینب تکامل یافته
این بیابان میزبان دسته دسته گل شده
انقدر با کاروان گل نشسته گل شده
ما گلی داریم که از خاک و آب کربلاست
شیر دخت بوتراب ام التراب کربلاست
کربلا دشت بلا فرمانروایش زینب است
کشتی اش خون خداو ناخدایش زینب است
عصمتش را بین عصمت ندیده این همه
عزتش را بین کسی عزت ندیده این همه
او اگر اخمی کند تا حشر طوفان میشود
لشگر کوفه ز جنگیدن پشیمان میشود
هیجده تکبیر زن شمشیرزن آورده است
باخودش خواهر نه زن نه شیرزن آورده است
از کنار محملش اصحاب یک یک میروند
بهر عرض دستبوسی اش ملایک میروند
وز زمام ناقه اش را بر دستهای جبرییل
لابه لای گریه میآید صدای جبرییل
ای عزیز عالم امکان عزیز سرمدی
زینبا اهلا و سهلا مرحبا خوش آمدی
تو بزرگ کربلا هستی ولی پایین نیا
در همان محمل بمان جان علی پایین نیا
زحمت برگشتن از درد جدایی بهتر است
تو همان پرده نشین باشی خدایی بهتر است
جای تو در دشت نیست اینجا اذیت میشوی
کربلا گرم است در گرما اذیت میشوی
از سر شوق آمدی یه روز با سر میروی
با برادر آمدی و بی برادر میروی ......... حسین

روضه شب دوم محرم ورود کاروان ب کربلا - باز دعوتنامه را دادند و ماهم آمدیم  - حاج منصور ارضی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 399 زمان : نظرات (0)

سید مهدی میرداماد

 

روزی هزار بار که شکر خدا کنیم

شاید که حق آمدنش را اَدا کنیم

اصلاً شب دوم محرمی بیا برا همین گریه كنیم،غصه از این بالاتر؟چیه غصه ات؟

امسال هم بدون تو سرزد هلال غم

کِی با رخ تو دیده به این ماه وا کنیم

محرم ما وقتی محرم ِ، كه اول به ماه روی تو نگاه كنیم.آخ اون چه محرمی میشه،حرف دلت هست یا نه بیا از همین شب اول عهد ببندیم:

ما عهد کرده ایم، كه در روضه ی حسین

اول برای روز ظهورت دعا کنیم

یابن الحسن،یابن الحسن.....

صاحب عزا بیا که به لطف نگاه تو

فكر نكنی خودت می تونی بیای،محاله،این كلام امام صادق ِ،مرحوم ابن قولویه در كامل الزیارت میگه: احدی در مجلس ما قدم نمی گذارد،مگر اینكه ما بریم در خونه اش در بزنیم. فكر نكنی خودت به پای خودت اومدی،دونه دونه ی شما رو امام زمان برا شب اول عزا صدا زده،ببین چقدر تو رو خاطر خواه بودند كه تو رو صدا زدند.

صاحب عزا بیا که به لطف نگاه تو

در سینه باز خیمه ماتم بپا کنیم

دستی بده که سینه زن نوحه ها شود

اشکی بده که خرجی این دیده ها کنیم

آقا ما مُحرم بدون گریه نمی خواهیم. این گریه ی شما یه معنی داره، معناش اینه هركی گریه و اشك داره فاطمه دست كشیده رو چشمش،حضرت زهرا تو رو راه داده توی خیمه.

شاگرد مکتب شهدا و ولایتیم

هیهات اگر که بیرقتان را رها کنیم

یک روز میرسد که همه در جوار تو

عزم زیارت نجف و کربلا کنیم

امشب از زبون زینب بگو:

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا

چه كربلایی؟من و تو اسم كربلا میآد،می ریزیم به هم،تو رو خدا اگه غیر اینه بگو من حرفم رو پس بگیرم. نجف میریم اوج غرور و عشق علی تو وجودمون بیداد میكنه.نگاه تو ایوون نجف به اون گلدسته ها نگاه كه میكنی می خوای داد بزنی بگی :علی علی علی. اما فقط كافیه بهت بگن:پاشو بارت رو ببند،كجای میخواهیم بریم؟ یه ساعت دیگه میرسیم كربلا،اسم كربلا میآد روضه ها برات مجسم میشه. میگی كربلا میآی بریم؟ آره میآم. میدونی اولین سئوالی كه ازت میپرسند چیه؟میگن كاروانمون روضه خون داره،مداح داره. آخه یه نفر كربلا میره دلش میخواد یكی براش روضه بخونه،امشب هم شب دوم محرمه،شب ورود كاروان ابی عبدالله به كربلاست،فردا یه كاروان با هشتاد و چهار تا زن و بچه میرسند كربلا. كدوم كربلا؟ هركی رسید كربلا روضه خوند،هر پیغمبری، از ابراهیم بگیر تا یعقوب تا نوح تا موسی هر كی رسید كربلا،یه یادی از شهید كربلا كرد هنوز به دنیا نیومده،همه كربلا روضه خوندند،امیرالمؤمنین داشت از صفین بر می گشت،روایت میگه رسید به كربلا از اسب پیاده شد،میگن:یه ذره خاك كربلا رو برداشت بو كرد، اصحاب دیدند حضرت به پهنای صورت داره گریه میكنه،گفتند:آقا چیزی شده،چیزی دیدید توی این خاك؟حضرت یه جمله فرمود،رو به خاك كرد،فرمود: واهاً لَکَ أیُّتُها التُّربَة فرمود:ای خاك از تو شگفت زده شدم،همه دارند گوش میدن علی چی میگه، فرمود:آی خاك لَیُحشَرَنَّ مِنکَ أقوامٍ یَدخُلونَ الجَنَةَ بِغَیر حِساب بخدا همین یه جمله ی مولا رو امشب بگو و گریه كن،دیدن خاك و برداشته و بو میكنه و می بوسه و گریه میكنه،میگه:ای خاك ازتو در شگفتم یه روزی میرسه یه عده از این خاك وارد بهشت می شوند به غیر حساب و كتاب.پاشون رو روی این خاك بگذارند بهشتی میشند،رسید به خاك كربلا گفتند:مگه این خاك چه خاكیه؟ امیرالمؤمنین روضه خوند گریه كرد. خود ابی عبدالله هم تو كربلا روضه خوند،فردا خودش روضه خوند،ای جانم آقا كه خودت روضه خوان خودتی،وقتی رسیدند كربلا،همه ی اهلبیت پیاده شدند حضرت همه رو جمع كرد،اهلبیتش رو دور هم جمع كرد،همه ی محرم ها و بنی هاشم رو دور زن ها حلقه داد،زن ها رو وسط جمع كرد،گفت:همه بنی هاشم دورشون حلقه بزنند، زن ها وسط، وسط زنها خواهرش زینب،همه رو جمع كرد،دستش رو بلند كرد، خدایا: اِنَّ هولا اَهْلُ بَیتی خدا اینها زن و بچه ی منند.شروع كرد امام روضه خوندن:

از کعبه آمدید خدا اینجاست

باور کنید کرب و بلا اینجاست

از مروه رو به کرب و بلا کردید

سعی شما قبول صفا اینجاست

صحرای تشنه ای که شود سیراب

از خون زنده ی شهدا  اینجاست

ای نخل ها به خاطرتان باشد

عباس را دو دست جدا اینجاست

جایی که حاجیان همه میگردند

دور حرم نه دور خدا اینجاست

با کام تشنه با بدن خونین

جایی که می شوید فدا اینجاست

شق القمر ندیده کسی در روز

فرق علی ز تیغ جدا اینجاست

جایی که زیر تیغ با لب عطشان

گردد سرم جدا ز قفا اینجاست

خواهر وبرادر دارند با نگاه با هم حرف می زنند،این خواهرو برادر كربلا با عالمی قابل مقایسه نیستند،اما حسیش اینه بعضی وقت ها تو نگاه به خواهرت میكنی،خواهرت به تو نگاه میكنه،جمله ای بین شما رد و بدل نمیشه،اما هزار تا حرف دارید با هم میزنید،این خواهرو برادر هم هی به هم نگاه كردند،حسین نگاه كرد گریه كرد،زینب نگاه كرد گریه كرد. امشب یه دقیقه هم شده بریم مدینه و برگردیم،بخدا اسم مادر بیاد كار تمومه،بیرون نرفته، دستت رو پر میكنند. اینجا ابی عبدالله به زینب نگاه كرد،زینب پنجاه و چهار ساله ،حسین پنجاه و هفت ساله،نمی دونم شاید یاد اون زینب چهار ساله افتاد،كدوم زینب؟همون زینبی كه یه شب هی عقب جنازه ی مادر دوید و خورد زمین

خدا مادرم را كجا می برند

اما اون روز كجا امروز كجا؟اون روز اگه مادرش رو بردند باباش بود، داداش حسنش بود،داداش حسینش بود،اما فردا دیگه یه حسین بیشتر نداره،فردا بین این همه زن و بچه نگاه به زینب كرد،اما نگران زینبه،دلشوره داره برا خواهر،این آخرین نگاه حسین نبود،چند جا دیگه هم به خواهرش نگاه كرد،كجا نگاه كرد؟فردا نگاه نگرانی به زینب كرد، اما هشت روز دیگه،تو گودال قتلگاه دید زینب اومده بالای تل زینبیه،همه ی مقاتل نوشتند: تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً اِلی رَحْلِکَ وَ بَیْتِکَ. با گوشه ی چشم، نگران خیمه ها و خانواده ات بودی.یه نگاه كرد به زینب گفت:زینبم برگرد،برو خیمه نبینی سر از بدن حسینت می بُرند. یه جای دیگه هم زینب رو نگاه كرد، كجا؟ از بالای نیزها، دید خواهرش رو آوردند پشت دروازه ی شهر..ای حسین.....بگو تا نفست قطع شه....حسین....

 روضه شب دوم محرم - روزی هزار بار که شکر خدا کنیم  - سید مهدی میرداماد

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 504 زمان : نظرات (0)

حاج حسین سازور

 

براتون گفتن با چه جلالی پیاده شد، حضرت فرمود:همه دورناقه زینبو بگیرین .عباس ،علی اکبر،قاسم ،برادران عباس؛عون،جعفرهمه اومدنددورمحمل بی بی بایه جلال و جبروتیپاروی زانوی عباس گذاشتند.دست زینبوگرفتند، همچین که پای دیگرش رو خاک اومد، رو خاک نشست صدا زد آه دلم..حسین دلشوره دارم، دل شوره دارم، بیا..بیابرگرد مدینه

اینو راوی گفت:همین راوی میگه من شب یازدهم، کربلابودم اینجا همه محرمادورشو گرفته بودن. آخ... راوی میگه من شب یازدهم دیدم همه دشمن فقط یه زن بینشون ایستاده..با یک زن تنها برادرچه کردند..برادرچه کردند..برادرچه کردند... با یک زن تنها برادر چه کردند..چه کردند..چه کردند چه کردند...

دیدند که تنهاییم مرا دوره کردند..مرا دوره کردند

خاطرات مدینه شده یاد آور من

چون جسم تو پر ازجای پا چادر من

حرامی کشد معجر من

راوی میگه دیدم دختر علی میان دشمنا، به والله ما جرئت نمی کنیم بگیم اما گفتند، بی بی خطاب کرد به حسین.. گفت:داداش ببین خیره خیره دارن نیگام میکنن میخوام برم محرمی ندارم

روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا - دیدند که تنهاییم مرا دوره کردند   - حاج حسین سازور 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 5497 زمان : نظرات (0)

حاج میثم مطیعی

 

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم

در حسینیه ارباب شبی خوابم برد

صبح پشت در یک میکده بیدار شدم

مثل فردا که از اسب پیاده میشن، شاید وقتی زینب کبری قد بالای برادر نگاه میکنه، بگه: حسین حسین حسین وای وای وای..... فردا که بگذره، شب ها روزهای دهه اول محرم که بگذره عصر روز عاشورا که بشه زینب چی میگه غریب مادر حسین وای وای وای... شهید مادر حسین وای...ای بی کفن حسین وای.... خونین بدن حسین وای.......

در حسینیه ارباب شبی خوابم برد

صبح پشت در یک میکده بیدار شدم

چه شبی بود که از بین دو انگشت شما

ناگهان با خبر از عالم اسرار شدم

بچه بودم که علمدار، شفا داد مرا

تا قیامت به ابالفضل بدهکار شدم

خلق در روضه گرفتند برات عتبات

من بیچاره ولی دیر خبردار شدم

رشته بر گردنم افکنده ای و در پی تو

هر شب آواره هر کوچه و بازار شدم

کربلا اوج عزا بود ولی چون زینب

از بلایای پس از شام عزادار شدم

من از آن روز که در بند توام آزادم

نوکر فاطمه و حیدر کرّار شدم

ابن اثیر جزری در کتاب اسد الغابة نوشته، راوی می گه با امیرالمومنین آمدیم کناره فرات از مسیر کناره گرفت و ایستاد و ما دورش گرفتیم، با دست به یه نقطه ای اشاره کرد و فرمود: "هذا موضعُ رِواحِلهم" خوابگاه شتراشون اینجاست اینجا از مرکبا پیاده میشن آخه قردا همه با احترام پیاده شدن در نهایت شکوه عظمت؛ "هذا موضعُ رِواحِلهم، ومُناخُ رِكابِهم ومُهَراقُ دِمائِهِم" اینجا خون های مبارکشان به زمین میریزه، وقتی این جملات فر مود یه جمله ی سوزناکی هم گفت: "بأبي مَن لا ناصرَ له في الأرضِ ولا في السَّماء إلا اللهُ" پدرم فدای اون کسی که نه در زمین و آسمان یاوری جز خدا نداره، چی میخوام بگم، جگر گوشه های امیرالمومنین در کربلا هر کدوم به یه نحوی جملات بابا رو تکرار کردن، سید ابن طاووس نوشته، وقتی امام حسین رسیده کربلا، "فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ" اسم این سرزمین چیه؟ "فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ" فرمود: "اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ" خدایا از اندوه و بلا به تو پنا می برم، "انْزِلُوا، پیاده بشید، "هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ" حالا شروع کرد جملات بابا رو با یه بیانی گفتن "هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا" اینجا خیمه ها رو بر پا کنید، "هَاهُنَا مَسْفَكُ دِمَائِنَا" اینجا خون ما رو ، روی زمین می ریزند، و "مَحَلُّ قُبُورِنَا" این جملات امام حسین گفت؛ بعدش امیرالمومنین چی فرموده بود، "بأبي مَن لا ناصرَ له في الأرضِ ولا في السَّماء" یه جگر گوشه ی علی این جملات تکرار کرد، راوی میگه: "فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ" یادم نمیره زینب اومد کنار قتلگاه  "تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ" شروع کرد بر امام حسین گریه کردن "تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ" با یه صدای پر از دردی با یه قلب دردناکی "بأَبِي مَنْ‏ أَضْحَى‏ عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً" پدرم به فدای اون کسی که خیمه هاش غارت کردن "بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى" پدرم فدای اون آقایی که کنار نحر آب با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن "بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ" پدرم فدای اون آقایی که خون از محاسن شریفش می چکید، یه وقت لحن کلام رو عوض کرد، "يَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا" حسین.....

دانلود روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 102
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 429
  • آی پی دیروز : 308
  • بازدید امروز : 3,334
  • باردید دیروز : 2,673
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 11,074
  • بازدید ماه : 72,275
  • بازدید سال : 1,282,199
  • بازدید کلی : 19,788,027